وقتی سریال های رسانه ملی ضد فرهنگ حجاب می شوند
در سریالی نشان داده میشود که برای دختر خانواده خواستگار آمده و دختر با چادر مشکی در جمع حاضر میشود. معلوم نیست نویسنده یا کارگردان سریال در کجا چنین چیزی را دیده که آنرا به تصویر میکشد. در حالی که افرادی امثال ما با وجود سالها زندگی در بین خانوادههای مذهبی و چادری، تا به امروز نه چنین چیزی را دیده یا شنیدهایم. و یا نشانداده میشود که ساعت هفت صبح است و خانم خانه از اتاق خواب...
چند وقتی است که طرح ارتقای امنیت اجتماعی در سطح کل کشور در حال اجراست. سیاست اتخاذ شده در انجام این طرح نیز برخورد قانونی با متخلفانی است که به هر نحوی، امنیت و آرامش جامعه را برهم میزنند. از همان آغاز به کار این طرح، خیلی از دلسوزان انقلاب و نظام عنوان داشتند که برخورد قانونی با این اتفاقات تا جایی ممکن است که بخواهیم در مقابل ناهنجاریهایی مثل زورگیری، دزدی، تعرض به نوامیش و... بیاستیم. اما از آنجا که یکی از مهمترین بخشهای این طرح، برخورد با پدیدۀ بیحجابی است و چون علت اصلی وقوع این پدیده، فقر فرهنگی عمومی و عدم وجود مکانیزم تربیت انسان دینیست، برخورد قهرآمیز با افرادی که دچار این معضل شدهاند نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه باعث وخامت این شرایط نیز میشود.
به عبارت دیگر، تا وقتی که زیربنای فرهنگی پذیرش حجاب اسلامی در بین عموم ترمیم نشود، نمیتوان با توسل به اجبارهای قانونی امید داشت که در بلندمدت شاهد بهبود شرایط حجاب در جامعه باشیم. این در شرایطیست که نه تنها تلاش موثری در جهت رفع معضلات فرهنگی این پدیده توسط متولیان آن انجام نمیشود بلکه شاهد تعارض تولیدات فرهنگی ایشان با آنچیزی هستیم که در طرح ارتقای امنیت اجتماعی مدنظر است. یعنی از یکسو نظام قانونی ما خواستهای را بر مردم تحمیل میکند که زیربنای فرهنگی آن از جمعیت لازم برخوردار نیست و از سوی دیگر نظام فرهنگی ما چیزی را بازتولید میکند که نه تنها در تضاد با جهتگیریهای نظام قانونیست بلکه ضد آنرا تبلیغ میکند.
برای مثال به جایگاه پوشش برتر (چادر) در رسانۀ ملی و طرح ارتقای امنیت اجتماعی نگاهی بیاندزیم. آنچه بدیهی است آن است که متولیان طرح مذکور در نظر دارند تا حد ممکن (البته اجباری برای تحقق آن ندارند) چادر به عنوان اصلیترین حجاب خانمها تبدیل شود. یعنی نقطۀ ایدهآل ایشان آن است که قریب به اتفاق خانمهای ایرانی نه تنها از حجاب مطلوب برخوردار باشند بلکه تمایلی به سمت استفاده از چادر در ایشان بوجود آید و آنرا به عنوان نوع پوشش خود برگزینند. اینکه چنین چیزی مدنظر طراحان این طرح قرار دارد نقطۀ مثبتی است که باید از آن حمایت کرد، زیرا در صورت تحقق این امر سطح توقع جامعه از حجاب بالاتر میرود و در شرایطی که همه خواهان استفادۀ چادر از سوی خانمها هستند میتوان انتظار داشت که شاهد کاهش بدحجابی در جامعه باشیم و حداقلهای رعایت حجاب در سطح بالاتری قرار گیرد.
ولی افسوس که همۀ اینها در حد ایدهآل باقی میماند و رنگ اجرا به خود نمیبیند زیرا یکی از مراجع فرهنگی جامعۀ ما که نقش اساسی در جا انداختن معیارهای فرهنگی در بین عموم دارد، نه تنها نمایش مطلوبی از چادر را به مخاطبین خود ارائه نمیدهد که غیرمستقیم مبلّغ بیحجابی در جامعه نیز میشود. برای روشن شدن این موضوع خوب است که نگاهی بیاندازیم به نمایش چادر در رسانۀ ملی. منباب این موضوع و ایراداتی که بر سیمای جمهوری اسلامی در به تصویر کشیدن حجاب برتر وارد است چند نکته را میتوان برشمرد که عبارتند از:
1. اکثر مواقع وقتی مشغول دیدن برنامهای از تلویزیون هستیم که در آن خانمی از پوشش چادر استفاده کرده است، خانمهای خانه به نحوۀ چادر سر گرفتن ایشان ایراد میگیرند و میگویند که معلوم است این بازیگران بلد نیستند که چطور باید چادر سر بگیرند. به این ترتیب از ارج و قرب چادر در بین خودِ چادریها میکاهند چه برسد به افرادی که اصلاً حجاب مناسبی ندارند و با مشاهدۀ استفادۀ نادرست از آن، از علاقۀشان به آن کم میشود. مثلاً در یکی از سریالهای رمضانی امسال شاهد این بودیم که دختر خانم تا قسمتهای اول چادر به سر میکرد، اما چه چادر سرکردنی؟ "هیچکدام از برجستگیهای وی توسط چادر پوشانده نشده بود" معلوم است در این شرایط، زنی که از حجاب مناسبی برخوردار نیست در مقایسۀ خود با این زن مثلاً باحجاب چادری، فرقی بین خود و او نمیبیند. و یا اینکه بسیاری از این زنان چادری به شدت آرایش و گریم کرده اند که اساسا شایسته یک «بانوی محجبه» نیست.
2. اصولاً در دنیای امروز بین روی پردۀ نمایشهای مختلف پخش شده از رسانه با پشتپردۀ آنها ارتباط وجود دارد به نحوی که خیلی از ببینندگان در جستجوی این هستند که بدانند فلان بازیگر سینما در زندگی واقعیاش چگونه زندگی میکند یا نظر بهمان کارگردان در مورد یک پدیدۀ سیاسی چیست. دقیقاً به همین دلیل است که شاهد رویش و گسترش نشریات زرد در جامعۀ مطبوعات هستیم. حال در این شرایط میبینیم که قریب به اتفاق بازیگران خانمی که از چادر در سریالها و فیلمها استفاده میکنند، با چهرهای کاملاً زننده در سایر شئون رسانهای حاضر میشوند و به این ترتیب تمامی نمایش چادر در رسانه را به استهزا میگیرند و پذیرش آنرا در بین مخاطبین به حداقل میرسانند.
مثلاً خانمی که تا دیروز در امریکا زندگی کرده و در چند فیلم و سریال غربی، با ظاهری نامناسب خود را نمایش داده، یکهو سر از وطنش درمیآورد و هنوز نیامده، در یک سریال پرمخاطب در نقش یک خانم چادری به ایفای نقش میپردازد. شما خودتان را جای جوانان این مملکت بگذارید. آیا ایشان باید عکسهای نامناسب این خانم بازیگر را باور کنند یا چادر سرکردنش را؟ فکر نمیکنم رسانۀ ملی به هیچ طریق دیگری میتوانست اینگونه به همۀ حزباللهیها بخصوص خانمهای چادری که در سختترین شرایط حجاب خود را حفظ کردند توهین کند.
3. یکی دیگر از ایرادات وارد به نمایش چادر در رسانۀ ملی، زمان یا مکان استفادۀ آن در سریالهاست. به طور مثال در سریالی نشان داده میشود که برای دختر خانواده خواستگار آمده و دختر با چادر مشکی در جمع حاضر میشود. معلوم نیست نویسنده یا کارگردان سریال در کجا چنین چیزی را دیده که آنرا به تصویر میکشد. در حالی که افرادی امثال ما با وجود سالها زندگی در بین خانوادههای مذهبی و چادری، تا به امروز نه چنین چیزی را دیده یا شنیدهایم. و یا نشانداده میشود که ساعت هفت صبح است و خانم خانه از اتاق خواب، با چهرهای خوابآلود بیرون میآید و این در حالیست که چادر مشکی به سر دارد. شما قضاوت کنید، چقدر دیدن این صحنه مضحک است و اصلاً نمیتوان آنرا پذیرفت. چه برسد به اینکه بخواهیم از آن به عنوان تبلیغ چادر نام ببریم.
4. ایراد قدیمی و هنوز حل نشدۀ دیگر این نمایش، افرادی هستند که در رسانۀ ملی به قاموس یک خانم چادری در میآیند. در اکثر سریالها، افراد کم سواد با شأن اجتماعی پایین و وضعیت اقتصادی نامناسب چادری بوده و در مقابلشان شاهد کسانی هستیم که به عنوان نمونه و الگوی جامعه معرفی میشوند اما نه تنها چادری نیستند بلکه از حداقل سطح حجاب برخوردارند. البته این سالها مشکل نام برده بهبود یافته و سریالهایی هم بودند که در آن خانم چادری از شخصیت مناسبی برخوردار بوده اما اولاً؛ به دلایل بالا همچنان باورپذیر نیستند و ثانیاً؛ رگههایی از این مشکل همچنان باقیست.
مثلاً علت چادر به سرکردن "مرجان گلچین" در سریال "سه دنگ سه دنگ" بسیار مبهم است و جای سوال دارد که چرا باید خانمی که قرار است شخصیتی هجو شده را بازی کند که پر از لودگی است و از طرف دیگر با کلی مشکل خانوادگی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکند و سرآخر در ریسک سفر به اروپا شکست میخورد باید چادری باشد اما دختر وی که آنهمه مامانی است و از قضا زندگی خوبی هم نصیبش میشود و وارد اشتباهات خانوادهاش نمیشود، چادری نیست. البته منظور این نیست که نیت سوئی در پس این نمایش وجود داشته و به عمد چنین چینشی ایجاد شده اما اشتباهیست که رخ داده و موید این نکته است که در رسانۀ ملی وسواس لازم برای این مقوله وجود ندارد.
این موضوع را حتی می توان در دادگاه ها هم دنبال کرد. اگر گذرتان به دادگاه و دادگستری افتاده باشد و یا در فیلمهای مختلف، زندان رفتن آدمها را دیده باشید، حتماً متوجه شدهاید که ورود خانمها به این مکانها به قید استفاده از چادر است. و این در حالیست که عموماً افراد مشکلدار گذرشان به چنین جاهایی میافتد و عموم اینها از وضعیت اخلاقی درستی برخوردار نیستند. حال معلوم نیست فلسفۀ استفاده از چادر در این مکانها چیست؟ اگر قرار است حجاب آنها در این مکان رعایت شود، چه دلیلی وجود دارد که چادر، ملعبۀ دست ایشان قرار بگیرد و در حد ابزاری در دست افراد دونپایه پایین بیاید؟ آیا نمیتوان پوشش موجود آنها را به شکل دیگری تغییر داد و اصلاً تغییر کوتاه مدت این پوشش چه لزومی دارد و خود این کار، بیارزش کردن و موقتی نمودن حجاب نیست؟ البته به خوبی می دانیم که این عمل در دادگاه ها به دلیل وجود پاره ای از محذوریت ها است اما به نظر می رسد مضرات فرهنگی و اثرگذاری آن در سطح جامعه در طولانی مدت بیشتر باشد.
در هر صورت متصدیان فرهنگی جامعه باید بدانند که تنها راه گسترش حجاب در بین عموم و ارتقای وضعیت آن از راه تربیت دینی آدمها و ساخت انسان دینی است که این کار مقولهای فرهنگی بوده و باید از راه تولیدات هنری-رسانهای و انقلاب در نظام آموزشی به انجام این مهم پرداخت. البته این کار نیازمند متخصصان خود است و ایشان بهترین مرجع، مجری و ناظر چنین کارهایی هستند و کارهایی نظیر تشدید قوانین در بهترین شرایط مسکنی برای دردهای فرهنگی موجود هستند و لاغیر.
افشاگری شریعتمداری
تفاوت «تابلو»ها و «شناسنامه»ها مي تواند به عنوان يك سرنخ گره گشا براي كشف هويت واقعي احزاب و گروه هاي سياسي به كار گرفته شود. مثلا كساني كه با صراحت اعلام كرده اند تقليد از مراجع كار ميمون است، چگونه مي توانند در پوشش حمايت از مرجعيت، زير تابلوي دفاع از فلان مرجع جدا شده از نظام و انقلاب سينه بزنند؟!
حسين شريعتمداري، مدير مسئول روزنامه كيهان كه صبح ديروز در همايش سراسري اساتيد بسيجي در مشهد مقدس شركت كرده بود، گفت: تحركات اخير دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها نظير اصحاب فتنه 88 و حلقه انحرافي قبل از آن كه كاربرد داخلي داشته باشد، با هدف مخدوش كردن الگوي انقلاب اسلامي براي ملت هاي مسلمان و در حال انقلاب منطقه برنامه ريزي شده است. وي افزود؛ انقلاب اسلامي بسياري از عقبه هاي سخت و نفس گير را با اقتدار پشت سر گذاشته است و امروزه نه فقط به اعتراف صريح دشمنان، بلكه به گواهي رخدادها و شواهد ملموس و محسوس، در اوج اقتدار به سر مي برد و به قول حضرت آقا؛ مقطع كنوني يكي از درخشان ترين مقاطع حيات تاريخي ملت ايران است، بنابراين «جريان انحرافي» و «بني فتنه» بسيار حقيرتر از آنند كه در مقابل اقتدار كم نظير و پايگاه مردمي گسترده نظام، عددي به حساب آمده و توان عرض اندام داشته باشند. مدير مسئول كيهان گفت؛ اگرچه نبايد از تحرك جريانات ياد شده غافل بود و نبايد آنها را به حال خود رها كرد ولي رسالت كنوني مردم و نظام بسيار فراتر از تحركات اينگونه گروه هاي مرده و يا در حال مرگ است.
شريعتمداري در بخش ديگري از سخنان خود به ابعاد پيچيده فتنه 88 اشاره كرد و اين فتنه را از آنجا كه تمامي دشمنان بيروني و داخلي نظام به ميدان آمده بودند، با جنگ احزاب قابل مقايسه دانست و گفت؛ سران فتنه اگرچه افراد بي عرضه و مأموران بي اختيار بودند ولي اين توطئه كه از حمايت همه جانبه مالي و سياسي و بين المللي آمريكا و انگليس و اسرائيل برخوردار بود مي توانست قدرتمندترين حكومت ها را نيز با آسيب جدي روبرو كند، اما ديديم كه چگونه در مقابله با نظام مقتدر و مردمي جمهوري اسلامي ايران، از پاي درآمده و به گل نشست. مدير مسئول كيهان افزود؛ براي طراحي فتنه 88، دهها تن از برجسته ترين برنامه ريزان آمريكايي و انگليسي جنگ نرم، بارها به ايران آمده و با عوامل فتنه، جلسات مخفي طولاني داشته اند. شريعتمداري در ادامه سخنان خود به نام برخي از اين برنامه ريزان كه به گفته وي يك گلّه اعزامي بوده اند اشاره كرده و گفت؛ در پاييز سال 1378 يعني سه ماه بعد از شكست فتنه 18 تير ماه 78، «جان كين» نظريه پرداز معروف كودتاهاي مخملي و رئيس مركز مطالعات دموكراسي دانشگاه وست مينستر لندن به تهران آمد و با برخي از اعضاي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب جلسات توجيهي طولاني داشت. در خرداد سال 1383، «ريچارد رورتي» از رهبران برجسته بخش عمليات سري سازمان «سيا» و متخصص جنگ هاي علمي و عقيدتي وارد ايران شد. رورتي در جلسات مخفي با مدعيان اصلاحات، پروژه اي با عنوان بررسي وضعيت آشفته جبهه اصلاحات را كليد زد و ساعت ها براي آموزش مدل جنگ نرم بر پايه فلسفه پراگماتيسم با آنان به گفت وگو نشست. در تابستان همان سال، مايكل ايگناتيف رهبر ليبرال هاي پارلمان كانادا نيز با دستور كار مشاوره به اصلاح طلبان براي حضور در انتخابات سال 84 به ايران آمد و تا پايان دور دوم انتخابات رياست جمهوري نهم در ايران حضور داشت و پس از پيروزي اصولگرايان با لب هاي آويزان به انگليس و سپس كانادا بازگشت. تموتي گارتن اش، از رهبران صهيونيست سرويس جاسوسي MI6 انگليس و از تئوريسين هاي بلندآوازه انقلاب هاي مخملي در شهريورماه 1384 وارد تهران شد. برنامه كاري او، طراحي پروژه اي براي انتخابات سال 88 بود كه جزئيات آن را در جلسات پي درپي با مدعيان اصلاحات در ميان گذاشت. تموتي گارتن اش، واضع نظريه «فشار از پايين و چانه زني از بالا» است كه حجاريان به نام خود ارائه كرده بود. سعيد حجاريان و مصطفي تاجزاده و بشيريه از سال 1376، با ستايش از «گارتن اش»، تئوري هاي جنگ نرم او را دنبال مي كردند. «يورگن هابرماس» نظريه پرداز آلماني كودتاهاي مخملي و تنها عضو باقيمانده «مكتب فرانكفورت» در ارديبهشت ماه سال 1381 با پروژه آمريكايي- اسرائيلي، «گذار به دموكراسي از چين تا ايران» وارد تهران شد. او معروفترين نظريه پرداز «نافرماني مدني» است. «مانوئل كاستلز» تئوري پرداز «جنگ سايبري» و شبكه سازي رسانه اي در سال 1385 به تهران آمد، و «جان هيك» كه به پدر پلوراليسم ديني و احياء اصلاحات معروف است در اسفند ماه 1383 به ايران آمد. شريعتمداري در ادامه به نام تعداد ديگري از اين نظريه پردازان آمريكايي و اروپايي كه براي زمينه چيني فتنه 88 به ايران آمده و با مدعيان اصلاحات جلسات مخفي و مكرر داشته اند اشاره كرد و افزود؛ بسياري از ملاقات ها نظير ملاقات خاتمي با جرج سوروس صهيونيست و ملاقات هاي پي درپي مدعيان اصلاحات با «اليزابت چني» در «دوبي» و هلند و انگليس خارج از ايران صورت پذيرفته بود.
شريعتمداري در ادامه به فهرستي از روزنامه نگاران زنجيره اي كه بعد از فتنه 88 به آمريكا و اروپا و اسرائيل گريخته و آشكارا به خدمت سرويس هاي اطلاعاتي اين كشورها درآمده اند اشاره كرد و پرسيد؛ با اين همه سند آشكار آيا سران و عوامل اصلي فتنه هنوز هم مي توانند ادعا كنند كه وطن فروش و عامل بيگانگان نبوده اند؟!
مدير مسئول كيهان در بخش ديگري از سخنان خود درباره انتخابات و آرايش نيروها گفت؛ اگرچه محورهاي اصلي در آرايش كنوني نيروها تقريبا باقي خواهد ماند ولي برخي از تغييرات در آرايش كنوني قابل پيش بيني است. وي افزود؛ در حال حاضر 4 گروه در صحنه حضور دارند. اصولگرايان كه از عقبه اي گسترده و آزمون داده برخوردارند. مدعيان اصلاحات كه فقط تعداد اندكي از آنها، صلاحيت نامزد شدن دارند و بقيه به دليل همراهي با فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 بايد منتظر مجازات باشند و كمترين شايستگي براي نمايندگي ندارند. جريان انحرافي كه «حلقه انحرافي» نام مناسب تري براي آن است، اگرچه در حد و قواره يك گروه سياسي نيست ولي مي توان با تسامح از آن به عنوان سومين گروه ياد كرد، چرا كه از رانت هاي مالي و سياسي دولت برخوردار است و گروه چهارم شامل مجموعه اي از سفارتخانه هاي اروپايي است كه «انتخابات مجلس نهم» از چند ماه قبل، به عنوان اصلي ترين ماموريت به آنان ابلاغ شده است. مدير مسئول كيهان گفت؛ بيشترين فعاليت سفارتخانه هاي اروپايي روي حمايت از فتنه گران و «حلقه انحرافي» متمركز شده و مخصوصا به اظهارنظرهاي نسنجيده و ساده لوحانه برخي از كساني كه به غلط خود را اصولگرا مي نامند، عميقا دل بسته اند. جريان فتنه به وضوح از مرگ خود باخبر است و فعاليت اصلي اين جريان كه با همكاري «حلقه انحرافي» صورت مي پذيرد، اختلاف افكني و در مواردي نيز، دميدن در توهم اختلاف ميان اصولگرايان است. حلقه انحرافي و جريان فتنه اگرچه به ظاهر خود را دو گروه جداگانه معرفي مي كنند ولي اين دو گروه نقاط استراتژيك مشتركي با يكديگر دارند و مي توان گفت؛ حلقه انحرافي و بني فتنه در صحنه انتخابات ترانه دوصدايي مي خوانند و اين جداي از پيوندهاي پنهان اين دو گروه با يكديگر است. مدير مسئول كيهان درباره اصولگرايان گفت؛ برخلاف آنچه رسانه هاي بيگانه و دو گروه انحرافي و فتنه گر تبليغ مي كنند اختلاف اصولگرايان با يكديگر عمدتا سليقه اي است و البته بايد مراقب نفوذ عوامل وابسته به خواص رفوزه در فتنه 88 بود.
شريعتمداري در ادامه به چند نمونه از شگردهاي عمليات رواني دشمن با ذكر مصاديق امروزي آن پرداخت كه آدرس غلط، انگاره سازي، حركت از پله دوم و جنگ تابلوها از جمله آنها بود.
من دعا میکنم، به جای آمین کف بزنید!
در یکی از این مراسم ها که چهار شنبه شب، در بوستان ولیعصر (عج) شهر ری برگزار شد، شهرداری تهران از هشت خواننده مبتذل برای برگزاری کنسرت دعوت کرد. این خواننده ها نیز در مراسم یادشده به اجرای موسیقی های مبتذل و تحریک کننده پرداختند.
بنابر گفته شاهدان عینی، در این مراسم که بیشتر به پارتی شبیه شده بود تعدای دختر و پسر با ظاهرهای زننده در این جشن حضور پیدا کرده بوده و به رقص و آواز پرداخته اند و حتی برخی از بانوان اقدام به کشف حجاب کرده بودند اما مسوولان برگزاری مراسم نیز هیچ گونه اعتراضی به این حرکات زننده نکرده اند.
مجری مراسم : من دعا می کنم شما به جای آمین کف بزنید!
نکته قابل تامل آنجاست که مجری برنامه نیز در انتها رو به حاضرین کرده و گفته: " من دعا می کنم و شما به جای آمین کف بزنید. " همچنین مجری مراسم نیز شدیدا آمادگی داشته در مقابل هرگونه اعتراضی فضا را متشنج کند.
شنیده شده که تعدای از حاضرین در این مراسم با ماموران نیروی انتظامی که قصد برخورد با اینگونه حرکات زننده را داشته اند درگیر شده اند، که در این درگیری سه تن از ماموران ناجا مجروح شدند.
یکی از شاهدان عینی در گفت و گو با خبرنگار مشرق با بیان اینکه چهارشنبه شب وضع زننده ای در بوستان ولیعصر (عج) برقرار شده بود گفت: ما قبل از برگزاری این مراسم جشن و در ماه مبارک رمضان نیز اعتراضاتی را نسبت به نحوه برگزاری مراسم شب های رمضان انجام داده بودیم ولی حداقل در مراسم های قبلی یک گروه تواشیح نیز برای خالی نبودن عریضه می آوردند، اما در روز عید فقط خواننده ها بالای جایگاه بودند.
این شاهد ادامه داد: در پنجاه متری محل برگزاری این مراسم شهدای گمنام دفن شده اند و برخی از مردم در زمان اجرای این مراسم بر سر مزار شهدا حاضر شدند و از شهدا بابت برگزاری چنین چشن هایی ابراز شرمندگی کردند.
به گفته وی شهرداری تهران در حالی مدعی انجام کار فرهنگی در سطح شهر تهران است که بودجه کل کانون های فرهنگی مساجد تهران و شهرری، 300 میلیون تومان است اما شهرداری برای برگزاری این جشن ها مبلغ 10 میلیارد تومان هزینه کرده است.
گفتنی است در ایام ماه مبارک رمضان تعدادی از مردم شهرری در حوالی شهرداری اقدام به برگزاری محفل قرآنی کرده بودند که عوامل شهرداری با حدود 20 نیرو به این مراسم حمله ور شده و بنرها و تبلیغات مراسم قرآنی را جمع آوری کرده اند و مسوولان نیز مدعی شده اند که در شعاع یک کیلومتری شهرداری هیچ گونه مراسم فرهنگی نباید برگزار شود!
همچنین تعدادی از جوانان شهرری در حرکتی اعتراضی، اقدام به جمع آوری طوماری برای برخورد با عوامل برگزاری اینگونه مراسمات کرده اند و قرار است تا چند روز آینده تجمعی در مقابل شهرداری برگزار شود.
رقص و پایکوبی مختلط در پارک لاله!
همچنین در مراسم های دیگر شهرداری به مناسبت عید فطر، نیز حرکات مشابهی انجام شده است. در مراسمی که در پارک لاله تهران برگزار شد، یک خواننده گروه مبتذل، اقدام به برگزاری کنسرت کرده و تعدادی دختر و پسر همراه با آهنگ های خوانده شده اقدام به رقص و پایکوبی کرده اند که در این مورد نیز مسوولان شهرداری هیچ اعتراضی به وضع پیش آمده نکردند.
خواننده ای که به این مراسم دعوت شده بود از خواننده های مبتذل بوده و با ظاهری عجیب ( رنگ کردن قسمتی از موها و آرایشی زنانه) به روی سن حاضر شده است. وی در قسمتی از اجرای خود اقدام به بازکردن موهای بافته شده اش کرده و خطاب به حاضرین می گوید: " امشب می خوایم بترکانیم!"
گفتنی اعضای گروه تواشیح محراب که به این که مراسم دعوت شده بودند در اعتراض به حضور عناصر منحرف در این جشن، از اجرا خودداری کرده اند.
یکی از شاهدان این مراسم نیز در گفت و گو با خبرنگار مشرق درباره وضعیت مراسم جشن عیدسعید فطر در پارک لاله، گفت: تعدادی دختر و پسر در جلوی جایگاه مجری در حال رقص بودند و تعدادی دیگر به صورت دسته ای حرکات موزون انجام می دادند.
برگزاری مراسم های به اصطلاح فرهنگی توسط شهرداری تهران در شب های ماه مبارک رمضان در گذشته نیز مورد اعتراض دلسوزان و مردم متعهد قرار گرفته بود ولی شهردار تهران در پاسخ به اعتراضات گفته: " تمام این حرکات و خبرها حاشیه سازی است. "
حال باید دید که مسوولان شهرداری تهران چه پاسخی برای اینگونه کارهای فرهنگی!!! دارند و آیا باز شهردار تهران عکس ها و فیلم هایی که از این مراسم ها منتشر می شود را توطئه می خواند؟
"مجتبي هاشمي":ضدانقلاب حرفهايم را تحريف كرد
دادسراي عمومي و انقلاب تهران اعلام كرد: در پي انتشار مطالبي در سايتهاي ضد انقلاب به نقل از يک محکوم زنداني که اخيرا با عفو مقام معظم رهبري از زندان آزاد شده، نامبرده با مراجعه به دادستاني تهران، اين اقدام رسانههاي مذکور را تحريف اظهارات خود خواند.
زهرارهنورد از لیست100 نفره خط خورد!
آنگ سان سوچی رهبر مخالفان در برمه، آنجلینا جولی بازیگر سینمای هالیوود، سارا پیلین فرماندار ایالت آلاسکای آمریکا و کریستین امانپور، خبرنگار از دیگر زنان این فهرست 100 نفره هستند.
جوانترین زن این فهرست 100 نفره، لیدی گاگا، خواننده آمریکایی با 25 سال و مسنترین زن نیز ملکه الیزابت دوم، ملکه بریتانیا با 85 سال سن است.»
این سایت اضافه کرد: «یکصد زنی که توسط این مجله آمریکایی به عنوان قدرتمندترین زنان جهان معرفی شده اند، در مجموع 30 تریلیون دلار ثروت در اختیار دارند. زنانی که در این فهرست قرار دارند، در بخشهای میلیاردرها، کسب و کار، هنر و شهرت، رسانه و مطبوعات، فعالیتهای غیرانتفاعی و سیاست تقسیمبندی شدهاند.
در این فهرست زنانی از کشورهای آرژانتین، استرالیا، برزیل، چین، کاستاریکا، فرانسه، آلمان، هند، اندونزی، اسرائیل، ایتالیا، اردن، لیبریا، میانمار، نیوزلند، نیجریه، عربستان سعودی[!!]، سنگاپور، آفریقای جنوبی، اسپانیا، تایوان، تایلند، ترکیه، بریتانیا و آمریکا حضور دارند. 65 نفر از زنان حاضر در این فهرست نیز آمریکایی هستند.
رتبههای چهارم تا دهم این فهرست به ترتیب در اختیار «ایندرا نویی مدیرعامل شرکت پپسی، شریل ساندبرگ مدیر اجرایی فیسبوک، ملیندا گیتس یکی از دو بنیانگذار و صاحب کرسی در بنیاد خیریه ملیندا و گیتس، سونیا گاندی رئیس حزب کنگره ملی هند، میشل اوباما همسر رئیسجمهور آمریکا، کریستین لاگارد مدیرکل صندوق بینالمللی پول و ایرنه روزنفلد مدیرعامل شرکت کرافت فودز قرار دارد.
آنگ سان سوچی رهبر مخالفان در برمه، آنجلینا جولی بازیگر سینمای هالیوود، سارا پیلین فرماندار ایالت آلاسکای آمریکا و کریستین امانپور، خبرنگار از دیگر زنان این فهرست 100 نفره هستند.
این در حالیست که پیش از این مجله بینالمللی سیاست خارجی فارین پالیسی( Foreign Policy ) در شمارهی دسامبر 2009، خود در گزارشی ویژه فهرستی صد نفره را منتشر کرده بود و بر اساس آن "بن برنیک" رئیس بانک فدرال آمریکا بهخاطر دفع یک رکود اقتصادی جدید رتبهی اول و پس از وی، "باراک اوباما" رئیسجمهور آمریکا بهدلیل بازسازی نقش آمریکا در جهان در رتبهی دوم به دست آورده بودند.
همچنین اشخاصی همچون "بیل و هیلاری کلینتون" در رتبهی ششم، "بیل گیتس" در رتبهی دوازدهم، "دیک چنی" در رتبهی سیزدهم، "پاپ بندیکت شانزدهم" در رتبهی هفده، "جورج سوروس" (رئیس انستیتو جامعه باز) در رتبه سی و هشت، "هنری کیسینجر" در رتبهی 55، "فرانسیس فوکویاما" در رتبه شصت و پنج و"آدام میچنیک" در رتبهی هشتاد و نه، قرار داشتند و نکته بسیار مهم این بود که در این فهرست، اختصاص رتبهی سوم این لیست به "زهرا رهنورد" [!!!] بهدلیل جایگاه وی بهعنوان مغز متفکر برای انقلاب سبز ایران و کمپین انتخاباتی شوهرش، میرحسین موسوی بود.
به نظر می رسد که با گذشت زمان و نا امید شدن غرب از کار آمد بود اپوزیسیون به ویژه اشخاصی همچون میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان دیگر مجله های غربی نمی توانند افرادی همچون زهرا رهنورد را در لیست خود بگنجانند و افرادی همچون لیدی گا گا و آنجلینا جولی جای آنها را گرفته اند.
توهمفتنهگران دربارهآزادي محكومان پساز درخواستعفو و ابراز ندامت
موافقت رهبر معظم انقلاب با درخواست عفو تعدادي از متهمان جرايم امنيتي كه هفته گذشته در آستانه عيد سعيد فطر دادستان تهران خبر آن را اعلام كرد، موجب واكنشهاي متفاوتي در ميان جريان فتنه شده است.
به گزارش رجانيوز، بخشي از جريان فتنه كه معتقد است به هر نحوي كه شده بايد در انتخابات مجلس نهم مشاركت فعال داشت، چراكه در غير اينصورت جريان موسوم به اصلاحطلبان سرنوشت مشابه نهضت آزادي پيدا خواهند كرد و مجبور خواهند بود براي هرگونه فعاليت سياسي تابلوي خود را بهطور كامل عوض كنند، ميكوشد از آزادي اين متهمان به نفع خود بهرهبرداري كند.
اين جريان كه مدعي بود نظام نيز به حضور آنها در انتخابات نياز دارد و در اين زمينه حاضر است امتيازهايي هم بدهد، در حال القاي اين مطلب به بدنه خود است كه آزادي اين تعداد از زندانيان جزو همين امتيازها است و بايد با استقبال از آن بهعنوان مؤثر واقع شدن فشارها، بر اين مسأله تأكيد كرد كه هنوز انتظارها برآورده نشده و پيشنياز حضور انتخاباتي اين جريان، آزاد شدن همه متهمان حوادث پس از انتخابات بر مبناي شروطي است كه خاتمي بيان كرده بود.
اين طيف كه افرادي از جمله موسوي خوئينيها، محمد خاتمي و ميردامادي را شامل ميشود، معتقد هستند كه راهكار اصلاح ساختار نظام از طريق نفوذ در ساختار است و با بيرون ماندن از گود نه تنها جريان اصلاحطلب از صحنه سياسي كشور حذف ميشود، بلكه ساختار موجود نيز با روي كار آمدن نيروهاي عمدتاً وفادار به آن تقويت خواهد شد.
در عين حال، بخش ديگري از جريان فتنه كه مايل به حضور در انتخابات نيست، معتقد است با ساختار موجود امكان تغيير وجود ندارد و حضور آنها تنها منجر به گرم كردن تنور انتخابات ميشود.
اين طيف همچنين با يادآوري درخواست عفو و ابراز ندامت آزاد شدگان تأكيد ميكنند كه چنانچه نظام قصد داشت از موضع ضعف وارد شود، بايد چهرههاي شاخص از متهمان را بدون درخواست عفو و يا اظهار ندامت آزاد ميكرد اما حداقل در شرايط كنوني ماجرا به اين نحو نيست و آزاد شدگان عمدتاً از نيروهاي درجه دو و سه هستند كه خود و خانوادههايشان بارها از اقدامهاي خود اظهار ندامت كرده و درخواست عفو داشتهاند.
اين واكنش به آزادي محكومان نادمي كه درخواست عفو داشتهاند، موجب شد كه يكي از روزنامههاي متمايل به جريان فتنه امروز در ستون يادداشت خود بنويسد: «برخي تحليلگران كه عمدتا در خارج از كشور بسر ميبرند با تفاسير بعضا ناصواب از چگونگي آزادي اين عده از زندانيان به گونهيي داد سخن به ميان آوردند كه گويي "آزادي" فينفسه بد و زشت است و تحقق نسبي برخي خواستههاي اصلاحطلبان از جمله آزادي زندانيان امر پسنديدهاي نيست، در حالي كه همين افراد تا چندي پيش بر لزوم آزادي تمام زندانيان تاكيد داشتند ولي اكنون با نگاه بدبينانه به اين موضوع سعي در ايجاد ياس و نااميدي ميان خانواده ديگر زندانيان در بند را دارند. البته پر واضح است همانگونه كه آقاي خاتمي اخيرا مطرح كردهاند تدبير اخير نظام براي آزادي فعالان سياسي و دانشجويان با تداوم اين روند و برداشتن حصرها و حبسها ميتواند موجب اميد به آينده از سوي مردم شود. از اين رو استقبال از آزادي زندانيان نه تنها امر پسنديدهيي است بلكه به جهت اينكه «آزادي» فيالنفسه امري مبارك است نبايد با برخي ديدگاههايي كه به نظر ميرسد نشاتگرفته از توهم توطئه است جلوي تداوم آن را از جانب مسوولان سلب كرد. از ياد نبريم كه بعد از انتخابات رياست جمهوري سال 88 كه جمعي از چهرههاي شاخص اصلاحطلب و روزنامهنگاران بازداشت شدند عدهيي از شخصيتهاي طراز اول كشور همچون آيتالله هاشمي رفسنجاني و حجتالاسلام سيدمحمد خاتمي و همچنين برخي مراجع بزرگوار بر ضرورت آزادي زندانيان تاكيد كرده بودند، حال با گشايش نسبي فضاي سياسي كشور (حتي به بهانه در پيش بودن انتخابات مجلس) اصلاحطلبان بايد ضمن پافشاري بر خواستههاي معقول خود از طرح برخي سخناني كه موجب سوءاستفاده كساني كه خواستار ايجاد فضاي امنيتي در كشور هستند خودداري كرده و مسوولان هم سعي در رفع محدوديتها از فعالان سياسي و روزنامهنگاران كنند تا زمينه فعاليت همه اقشار جامعه در مناسبات سياسي كشور فراهم شود.»
نكته قابل توجه اينكه بر خلاف آنچه كه بخش اول جريان فتنه و بهعنوان نمونه يادداشت نويس فوق براي دلداري به جريان خود عنوان ميكنند تا بدنهاشان را براي مشاركت فعال انتخاباتي اقناع كنند، اين اولين بار نيست كه تعدادي از محكومان امنيتي و فتنه مورد عفو قرار ميگيرند، بهطوري كه بهار سال 89 نيز تعدادي از محكومان نادم فتنه 88 مورد عفو مشروط قرار گرفتند و اين سيره نظام اسلامي است كه به مناسبت اعياد مذهبي در قبال افرادي كه از عملكرد خود پشيمان هستند و درخواست عفو دارند، با رأفت برخورد ميكند.
در عين حال، مرزبندي صريح با فتنه و سران آن شرط ورود به هرگونه فعاليت انتخاباتي است، بهطوري كه آنچنانكه رهبر انقلاب در ديدار روز هشت خرداد ماه با نمايندگان مجلس تصريح كردند، "جريان موسوم به چپ بهدليل نداشتن تقواي جمعي تكيهگاه افراد ضد دين و ضد امام حسين(ع) شد"، بنابراين، شرط فعاليت سياسي مجدد اين افراد مرزبندي با فضاي كلي حاكم بر اين جريان است.
در اين زمينه، آزاد كردن افرادي كه اظهار ندامت كرده و درخواست عفو داشتهاند نيز تفسير ميشود، چرا كه با پي بردن به اشتباه خود با عوامل اين جريان، مرزبندي كردهاند و نظام اسلامي نيز كه با موفقيت از عهده مهار فتنه براندازانه با پشتيباني سرويسهاي اطلاعاتي غرب و حدود 20 سال برنامهريزي و طراحي برآمده، در اوج ثبات با افراد نادم از موضع رأفت و رحمت برخورد ميكند.
پشت پرده سناريوي آمريكا در مطرح كردن وجود اورانیوم در بستر دریاچه ارومیه
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شوراي اسلامي،گفت: دریاچه ارومیه در اثر خشک سالی هايی كه در چند وقت اخير در کشور و منطقه حاکم بوده خشک شده است و وجود اورانیوم در بستر این دریاچه دروغی هدفدار از سوی مقامات آمریکا علیه ایران می باشد.
اسماعیل کوثری، در گفتگو با خبرنگار پارلمانی
باشگاه خبرنگاران اعلام بیان وجود اورانیوم در بستر دریاچه ارومیه از سوی آمریکایی
و غربی ها را کذب محض دانست و گفت: مقامات آمریکايي با دروغ پراکنی هایی در صدد
هستند تا مردم انقلابی آذربایجان را نسبت به مرکزیت نظام ایران بدبین
نمایند. وی افزود: دریاچه ارومیه در اثر خشک سالی هايی
كه در چند وقت اخير در کشور و منطقه حاکم بوده خشک شده است و وجود اورانیوم در
بستر این دریاچه دروغی هدفدار براي بر هم زدن نظم عمومي كشور از سوی مقامات آمریکا
علیه ایران می باشد. کوثری احداث سدهایی در اطراف دریاچه ارومیه
برای آبیاری زمین های زراعتی را از دیگر عوامل خشک سالی این دریاچه برشمرد و تصریح
کرد: ایجاد سدها در اطراف دریاچه ارومیه باعث گردید تا ورود مستقیم آب رودخانه های
متعدد به داخل این حوزچه کم شود و این دریاچه با وجود خشک سالی های چند سال اخیر
کشور و منطقه خشک شود.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد:
شبکه های آمریکایی همواره در صدد هستند تا از هر فرصتی برای جنجال سازی و سیاه
نمایی بر علیه نظام جمهوری اسلامی بپردازند لذا با مطرح کردن اتهامات بي پایه و
اساس در تلاش می باشند تا فضای شهر ارومیه را ملتهب کرده و از آن بهره برداری های
سیاسی نمایند./ع
منافقین؛ حامیان پر و پا قرص جنبش سبز
عضو ارشد سازمان مجاهدین خلق (منافقین): «مسئله دفاع از موسوی و کروبی اولین بار توسط خانم رجوی مطرح شد و ما همواره از امنیت خانم رهنورد و آقای موسوی دفاع کرده ایم.»
"کریم قصیم" ( عضو ارشد مجاهدین خلق) با حضور در برنامه افق که در 31 اگوست
(9شهریور) از تلویزیون صدای آمریکا پخش شد، ضمن ابراز ناخرسندی از باقی ماندن نام
این گروه در فهرست سازمان های تروریستی وزرات امور خارجه آمریکا اظهار داشت: « 35
استاد دانشگاه و فعال سیاسی اپوزیسیون که در اعتراض به خروج نام سازمان مجاهدین از
لیست سازمان های تروریستی وزارت خارجه آمریکا نامه نوشتند، همگی عمال جمهوری اسلامی
ایران بودند که با احمدی نژاد و هاشمی ثمره در ارتباط هستند!»
اشاره وی به نامه
ای بود که امضاء کنندگان آن معتقد بودند خروج نام مجاهدین خلق از لیست گروه های
تروریستی، به جنبش سبز ضربه می زند چرا که این گروه نزد مردم ایران منفور هستند و
نزدیکی آنها به جنبش سبز باعث بی حیثیت شدن آن جنبش خواهد گردید.
"کریم قصیم" در
پاسخ به مجری برنامه که مدعی شد مجاهدین به جنبش سبز و مواضع آن نزدیک نیستند،
عنوان کرد: «مسئله دفاع از موسوی و کروبی اولین بار توسط خانم رجوی مطرح شد و ما
همواره از امنیت خانم رهنورد و آقای موسوی دفاع کرده ایم.»
گفتنی است در همان
اولین روزهای پس از انتخابات، دلسوزان نظام به سران فتنه هشدار دادند که اردوکشی
خیابانی زمینه ساز سوءاستفاده دشمن و تهدید آرامش شهروندان و اخلال در امنیت ملی
خواهد شد اما حب مقام و خودرأیی موسوی و کروبی مانع پذیرش نصایح مشفقانه توسط آنها
شد و متاسفانه سازمان های تروریستی مانند مجاهدین خلق (منافقین) و سرویس های جاسوسی
بیگانه با فرصت طلبی، فضای پایتخت را به سمت آشوب و تجاوز به جان و مال مردم سوق
د
نظرات شما عزیزان: